ششم تا دوازدهم تیرماه به نام هفته حقوق بشر آمریکایی نامگذاری شده است. مردم ایران نقض حقوق بشر از سوی دولت آمریکا را برای مردم جهان، دولتمردان آمریکا و سایر دولت های متحد با آمریکا یادآوری میکنند. خداوند در قرآن مجید سوره مائده، آيه 32 پیرامون حقوق انسانها می فرماید: " هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته و هر کس انسانى را رهایى بخشد چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است ". حقوقِ بشر آمریکایی، داغِ بر دل نشسته ی ملت های جهانپر واضح است که همه افراد به جهت انسان بودن دارای حقوقی هستند که هیچ جامعه یا دولتی نمی تواند آنها را انکار کند. حقوق انسانها ابتداییترین حقوقی است که هر فرد بطور ذاتی، فطری، به صِرف انسان بودن از آن باید بهرهمند شود. حقوق بشر در دنیای امروزی بازتاب اجتماعی و سیاسی مهمی را برای مردم ، حاکمان ، پادشاهان و دولت های دموکراتیک به دنبال دارد. متاسفانه امروز در جهان و خاصه دولت ایالات متحده آمریکا ازعنوان حقوق بشر به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن کشورهای دیگر استفاده می شود تا به اهداف سلطه گرانه خود برسد و با عملکردشان داغی را بر دل انسان های مظلوم می گذارند. با روی کار آمدن نظام تک قطبی پس از فرو پاشی شوروی، آمریکا حقوق بشر را دستمایه ای برای سلطه جویی برسرنوشت ملت های جهان قرار داده و با این ترفند غیر اخلاقی و انسانی از نام و عنوان حقوق بشر در جهت تامین آرزوهای غیر دموکراتیک، غیر قانونی ، فریبکارانه، سیاسی، نظامی و اقتصادی سوء استفاده می کند. با اقدامات ضد بشریِ آمریکا در خصوص حق ملت ها ، آمریکا از صلاحیت و صداقت لازم برای سخن گفتن در خصوص حقوق بشر برخوردار نیست واساساً این کشور به دنبال دستیابی، حفظ و تداوم سلطه خود بر جهان بوده و به منظور نیل به این هدف از ابزارهای مختلفی چون ادعای حمایت از اصول و مبانی حقوق بشر و رشد و گسترش دموکراسی سو استفاده میکند. هوشیار باشیم وفریب حیله گران را نخوریم. حقوق بشر آمریکایی و جنایت های آمریکا علیه بشریت . دخالت دولت های آمریکا در مسایل امنیتی جهان باعث ایجاد ناامنی، جنایت ها و کشتار مردم بی گناه شده است. حاکمان استعمارگر من جمله دولت های گذشته و حال ایالات متحده آمریکا که خود دارای سوابق متعدد ضد بشری هستند چگونه میخواهد طلایه دار دفاع از حقوق بشرباشند. ساده لوحی و بی خاصیت بودن دولت هاست که تن به ضوابط و مقررات استعماری چنین جنایتکارانی میدهند. دولت آمریکا در عین ادعای حمایت از حقوق بشر با اتخاذ رویکردی ابزاری، بزرگترین پارادوکس رفتاری را به نمایش گذاشته و به نقض مکرر آن در سطح داخلی و بین المللی میپردازد. مبرهن است که آمریکا حقوق بشر را به عنوان دستاویز و ابزاری برای نیل به اهداف استکباری خود به کار گرفته تا از این طریق بر سرنوشت ملتها سلطه یافته و انواع فشارها را بر مخالفین و یا رقبای خود تحمیل کند. وقتی که " ماده 1 " اعلامیه حقوق بشری آمریکا اشعار میدارد " تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند، عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر عادلانه و برادرانه رفتار کنند" و سپس همان دولت مبادرت به جنایت هایی من جمله چند از موارد زیر مینماید!، بشری که آنان از آن در اعلامیه نام برده اند کدام بشر است؟؟!! آیا بجز منافغ شخصی آمریکا و چند عضو همسو، موضوع دیگری در خصوص حقوق بشر آمریکایی به ذهن متبادر میگردد؟! فهرست جنایت ها یی که در قالب حقوق بشر توسط دولت آمریکا در جهان علیه بشریت رخ داده است؛ - کشتن مردم کشور خود توسط پلیس و نیروهای امنیتی آن کشوردر داخل آمریکا خاصه مرگ " فلوید " سیاهپوست آمریکایی در زیر زانوهای پلیس امریکا. پلیس آمریکا برخلاف عرف متعارف که باید رکن اساسی حقوق شهروندی را تأمین کند، حقوق مردم آمریکا به ویژه سیاه پوستان را مورد تعرض قرار میدهد.
- ترور سردار سلیمانی ژنرال ایرانی و همراهان وی در کشوری ثالث.
- آموزش ، پرورش و پشتیبانی از گروه تروریستی داعش و کشتار وحشیانه زنان ، مردان و کودکان بی دفاع در عراق و سوریه.
- تشکیل و حمایت از گروهک های تروریستی، من جمله القائده ، داعش ؛ سارکات و جماعت اسلامی.
- پشتیبانی از بردگی انسانها توسط داعش و نقض قوانین برده داری در همان اعلامیه ضد انسانی حقوق بشر.
- حمایت رسمی از گروههای مسلح تروریستی در سوریه با هدف براندازی نظام منتخب ملت سوریه.
- حمایت از منافقین و ترورهای آنها.
- ترور دانشمندان هسته ای ایران
- دفاع و پشتیبانی از حمله نظامی عربستان سعودی به یمن و کشنار مردم بی دفاع.
- حمله به کشورعراق و کشتن بیش از یک میلیون نفر از مردم بی دفاع.
- اشغال افغانستان و کشتن مردم بی دفاع آن کشور.
- حمله به هواپیمای مسافربری ایران.
- حمله به سکوهای نفتی ایران، بزرگترین عملیات دریایی امریکا پس از جنگ جهانی دوم .
- حمله به لیبی پس از پیروزی انقلاب این کشور و سرنگونی قذافی.
- حمله به پاناما
- حمله و اشغال کوبا
- حمله به نیکاراگوئه
- حمله به یونان
- حمله به کره
- عملیات نظامی علیه ایران درصحرای طبس.
- استفاده از تسلیحات کشتار جمعی و میکروبی در برخی کشورها که اکثرا به منظور تخریب استفاده میشدند اما قربانیان آنها افراد غیر نطامی بوده اند از جمله چین – کره- گواتمالا – اندونزی – کنگو- گرادانا- لبنان-ایران-پاناما- عراق – کویت- یوگسلاوی و...
- استفاده از بمب اتم و فاجعه هیروشیما و ناکازاکی که حدود ۲۲۰٬۰۰۰ نفر در اثر این دو بمباران جان باختند که بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر نیز بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند.
- استفاده از سلاح شیمیای و کشتن قریب به 2.5 میلیون نفر ویتنامی که عمدتا غیرنظامیان و زن و کودک بوده است.
- حمایت از استفاده از سلاح های شیمیایی از سوی صدام که منجر به شهادت هزاران نفر نظامی و غیر نظامی ایرانی و حتی عراقی گردید.
- قتل عام سرخپوستان و کاهش جمعیت 60 میلیونی سرخپوستان به 800 هزار نفر.
- ترویج برده داری و برده کشی بومیان منطقه.
- تبعیض نژادی پس از استقلال از بریتانیا
- سرکوب اعتصاب کارگران راه آهن در شیکاگو
- سرکوب شورش سرخپوستان کریک در اوکلاهاما
- حمله به معدنچیان در ویرجینیای غربی
- تیرباران تمام آلمانی های به اسارت گرفته شده در داخائو.
- شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب.
- جنگ داخلی سوریه که به یک موضوع منطقه ای و جهانی تبدیل شده است.
- حمایت از جنایت های اسرائیل علیه کودکان و زنان و مردم بی دفاع.
- ایجاد قوانین سلطه جویانه با ابزار تحریم علیه کشورهای غیر همسو در امورات سیاسی.
- تخریب محیط زیست جهانی، اقداماتی مانند رها سازی اورانیوم–مواد نفتی عوامل شیمیایی سمی و روغن ها و پرتوهایی که از آزمایشات تسلیحات نظامی مانند بمب ها و…به وجود می آیند .
- کودک آزاری و خشونت علیه کودکان
- نابرابری اقتصادی و فشار بر قشر مستضعف در آمریکا بطوری که 83 درصد از تمامی سهام در آمریکا در اختیار ۱ درصد از مردم قرار دارد و تقریبا ۲۵درصد سیاه پوستان زیر خط فقر هستند و این در حالی است که 6/8 درصد سفید پوستان زیر خط فقر زندگی میکنند.
- کودتای۲۸مرداد۱۳۳۲و سقوط دولت دکتر محمد مصدق.
- حمایت از کشتار مردم توسط عوامل رژیم پهلوی در سال 1357
- حمایت از فتنه گران و اغتشاش گران سالهای ۱۳۷۸ و 1388 در ایران.
- نقض حقوق پناهجویان
با اقدامات ضد بشریِ آمریکا در خصوص حق ملت ها ، آمریکا از صلاحیت و صداقت لازم برای سخن گفتن در خصوص حقوق بشر برخوردار نیست واساساً این کشور به دنبال دستیابی، حفظ و تداوم سلطه خود بر جهان بوده و به منظور نیل به این هدف از ابزارهای مختلفی چون ادعای حمایت از اصول و مبانی حقوق بشر و رشد و گسترش دموکراسی سو استفاده میکند. هوشیار باشیم وفریب حیله گران را نخوریم. حقوق بشر آمریکایی و عدم توجه به خاستگاه انسان معاصر. حقوق بشر اگر قرار است جهانی باشد لازم است جهان شمول و بر اساس خاستگاه جهان معاصر باشد. امروز جامعهی بشری از شعار به شعوری رسیده که معنای سلطه و استبداد را بخوبی درک کرده است و می فهمد که جنایت ها و خیانت های عوامل سلطه چگونه بر دوش آنان سنگینی میکند. در جهان امروز سخن از حقوق انسان معاصر یا نسل چهارم و حقوق حیوانات، درختان و غیره مطرح میباشد که در مسائل مربوط به جهان مجازی و حیات وحش، اکولژی و محیط زیست رواج یافته است، حال سئوال این است که حیوانات، دریاها، کوهها و جنگلها چه قدرت و اراده ای میتوانند داشته باشند؟ امروزه در زمینه حقوق بشر از حقوق موسوم به انسان معاصر(نسل چهارم) و حقوق نسل های آینده بحث میشود، که با نظریه حاکم بر اعلامیه حقوق بشر آمریکایی، اراده و یا انتخاب قابل توجیه نیست. انسان معاصر در وسط جهانی قرار دارد که رو به بی معنایی پیش می رود، جهانی که دیگر معنا سازی در آن به بن بست رسیده است. جهانی که در هم تنیده گی شدن ساحت واقعیت و ساحت تخیل،انسان را به شیوه حاضر درآورده است که در تداخل و یکی شدن ساحت واقعیت و ساحت تخیل با شکستن مرزها در پی ساختن معناست، جهان معاصر که از طریق ابزاری با منطق دیجیتال به وجود امده با استفاده از تکنیک واسطه بی معنا در تلاش معنا سازی در جهانی میباشد که به سوی بی معنایی پیش می رود. به معنای دیگر انسان معاصر در عصر تکنولوژی تعریف می شود.امروزه جهان مجازی ، جهان حقیقی را در برگرفته که مهمترین بحران بشر بی ارزش شدن ارزش های حاکم بر زندگی انسان ها را پی داشته است. با پیشرفت تکنولوژی، انسان معاصر در پی تکامل ، جستجوی نیازها و خواهان برطرف کردن دغدغه های خویش است. زندگی انسان معاصر با دغدغه های موجود پیوند خورده است و از طرف دیگر در جامعه ی امروزی، انسان ها در پی دغدغه های ذهن خود، مرزها و محدودیت ها را شکسته و می خواهند به مدرن ترین شیوه زندگی برسند، لذا اعلامیه حقوق بشر اگر قرار است جهانی باشد لازم است بر اساس خواست جهان معاصر به رشته تحریر در آید. جهان معاصر با پرداختن به دغدغه های انسان معاصر شکل می گیرید. حقوق بشر آمریکایی و عدم توجه به خاستگاه ادیان الهی. برای درک بیشتر از عنوانِ " حقوق بشر " که تحت لوای حمایت ازانسانها، توسط حکام سلطه جو و دیکتاتور سواستفاده می شود، بهتر است که آشنایی هرچند اندک با سابقه، واژه حقوق و حقوق بشر داشته باشیم. حقوق بشر به عنوان حقوقی بنیادی و غیرقابل سلب شناخته میشود که هر کس به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود و آن دسته ازحقوقی است که انسان بدلیل انسان بودن و فارغ ازاوضاع و احوال متغیر اجتماعی یا میزان قابلیت و صلاحیت فردی او از آن برخورداراست. در جهان غرب حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ وارد محاورات روزمره شد و این عبارت جایگزین اصطلاح حقوق طبیعی و حقوق انسان گردیده است. مشکلی که در تعریف حقوق بشر وجود دارد ناشی از مفهوم و ماهیت حقوق است که مناقشات فراوانی در میان حقوقدانان دارد و از طرفی دیگر نیز پیش نویس اعلامیه حقوق بشر توسط دو فرد انگلیسی و آمریکایی که شاید هر دو نفر پیرو دین مسیح (ع) و یا اینکه لائیک باشند تهیه و سپس به تصویب میرسد، هر چند که موادی از آن اعلامیه بامنویات اسلام مغایرت ندارد لکن توجهی به خاستگاه ادیان الهی من جمله اسلام، یهود، مسیح و ..... که اکثر انسانها به نوعی پیرو یکی از ادیان الهی میباشند نشده است. در بحث حقوق بشر نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که افراد در جوامع مختلفی زندگی می کنند و تابع قواعد و مقررات متفاوتی هستند که بر روابط اجتماعی آنان حکومت کرده و حقوق و تکالیف آنان را معین می کند و به عبارت دیگر افراد از حقوق متنوعی در زمینه های گوناگون برخور هستند، از حقوق شخصی گرفته تا حقوق خانوادگی، حقوق مدنی و ......، حال باید گفت کدام دسته از این حقوق به مرتبه و منزلت حقوق بشر ارتقاء می یابد؟ آیا همه این حقوق جزء حقوق بشر قلمداد می شود؟ قطعا چنین نیست، زیرا بطور مثال حق ازدواج و یا طلاق و یا بیع که به عللی به طرف های عقد داده شده، جزء حقوق بشر محسوب نمی شود. بنابراین ملاک و معیار این که یک حق در زمره حقوق بشر جای بگیرد، کدام است؟ در برداشتی که ازاعلامیه حقوق بشر آمریکایی، انگلیسی استباط میگردد، نظریه ای مبتنی بر اراده یا انتخاب، مورد نظر قرار گرفته است و فرد را مورد توجه قرار داده است. برابر این نظریه " حق " عبارت است از قدرتی که قانون به افراد داده است تا کاری را انجام داده یا آن را ترک کنند، بنابراین فرد می تواند حق مورد نظر را اسقاط کند یا آن را اجرا کند. به لحاظ حقوقی براین اندیشه انتقاد وارد است از جمله این که بعضی از حقوق فردی مثل حیات قابل اسقاط یا واگذاری نیست ؟ سئوال اینجاست که آیا فرد می تواند حق زندگی کردن را از خود سلب و یا اختیار زندگی خود را به دست دیگران بسپارد؟ آیا تکلیف به رعایت حق حیات دیگران با رضایت دارنده حق، ساقط می شود؟ کسی نمی تواند دیگری را با رضایت او به قتل برساند یا مورد شکنجه قرار دهد و در این اندیشه میان حق تمتع و حق استیفاء تفکیکی دیده نمی شود زیرا برخی از حقوق چنان است که دارنده آن قدرت استیفاء ندارد مثل کودکان، که مطالبه حقوق آنان، تکلیفی است و به عهده ولی یا سرپرست آنان میباشد و کودکان فاقد اهلیت استیفاء هستند. ادیان الهی بزرگترین خاستگاه دینی در خصوص حقوق انسانها که آفریده خداوند است میباشد. در توضیح مبنا بودن دین برای نظریه حقوق بشر در همه ادیان، انسان موجودی ارزشمند، باکرامت و مقدس میباشد. انسانها در صورت الهی آفریده شده و این یعنی هر انسانی مُهری الهی بر پیشانی دارد که ارزش والائی از سوی خداوند به آن بخشیده شده است. در اصل، اندیشه حقوق بشر در اسلام بر مبنای تفکر توحیدی است و در غرب بر مبنای تفکر اومانییسمی است . از دیدگاه ادیان الهی همه انسانها در این که آفریده خداوند هستند شریکند و اشتراک در خلقت و آفرینش، به جهانی بودن برخی حقوق که از منبعی ملکوتی سرچشمه می گیرد منتهی می شود. این حقوق نمی تواند با قدرتی زوال پذیر و اقتداری دنیوی، از انسان سلب شود. این مفهوم در سنت یهودی، مسیحی و اسلام و سایر ادیانی که مبنای الهی دارند یافت می شود. در دین مبین اسلام و در کتاب آسمانی آن نیز گفته شده " به راستی که ما به فرزندان آدم، کرامت بخشیدیم". اما بفرموده مقام معظم رهبری ، قدرتهای سلطه جو وقتی که پای مسلمانها در میان است، چشم بر روی هر جنایتی که علیه مسلمانها انجام شود، میبندند. الهیات، مبنایی برای نظریه حقوق بشر ارائه می دهد که از قانونی برتر از قانون دولت ها نشات می گیرد و سرچشمه آن خداوند متعال است. هر چند که در مورد مبنای دینی نظریه حقوق بشر با واقعیتهای انکار ناپذیری رو برو هستیم و مردم جهان از لحاظ عقاید دینی یکپارچه نیستند و دین واحدی بر آنان حکومت نمی کند و شاید اندکی از انسانها به دلیل جهل در زمره معتقدان ادیان نیستند ، پر واضح است هر دینی مشتمل بر متونی مقدس که تفسیر و توضیح آنها موجب بروز اختلاف نظرهایی میان پیروان آنها می شود. لذا اعلامیه حقوق بشرباید با کوشش معتقدان به ادیان زنده امروز، اصول و حقوقی مشترک، به عنوان مبانی دینیِ حقوق بشرعرضه دارند، آنوقت است که حقوق بشر از جاذبه فراوانی برخوردار و صبغه دینی و الهی خواهد یافت و انسانهای معتقد به ادیان، با تکلیفی درونی و دینی که ضمانت اجرائی بسیار مهمی است در رعایت و توسعه آن خواهند کوشید. سیروس سجادیان 1399.04.12
|