سیروس سجادیان کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با خبرنگار شیرازه، ضمن تأکید بر اینکه 13 آبان ۵۸ بی شک یکی از نقاط تاریخی تاثیرگذار در شدت گرفتن و عیان شدن افول آمریکا به عنوان یک واقعیت انکار ناپذیر است، با تشریح شرایط زمانی ایران قبل از انقلاب گفت: در مدت زمانی جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم و قدرتمندان جهان بر ملل ها بطور مستقیم و غیرمستقیم حکومت و سیاستهای استعماری خود را اعمال میکردند.
وی افزود: در کشور ایران افزون بر ابتذال سیاسی، در وابستگی و استعماری رژیم ایران همین بس که چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران درباره رضا پهلوی میگویند که خودمان ایشان را آوردیم و خودمان او را برداشتیم.
این کارشناس سیاسی با بیان اینکه پس از به قدرت رسیدن محمدرضا شاه، وی نیز بقای سلطنت خویش را مدیون آمریکا و انگلیس می داند و به روزولت رئیس بخش سیا در خاورمیانه میگوید من تاج و تخت خود را به شما مدیونم تصریح کرد: با شرایط مذکور کشور ایران منطقه نفوذ غرب، خاصه آمریکا و انگلیس بوده و یکی از مستعمرات فکری و عملی استکبار در تاریخ ایران به شمار می رود.
به گفته فرمانده اسبق انتظامی فارس، در سال 1357 با پیروز انقلاب اسلامی و حاکمیت ارزش ها و اصول اسلامی بر کشور، قدرتمندان جهان خاصه قطب شرق و غربِ، ناامنی موقعیت خود را با از دست دادن پایگاه های نفوذشان در منطقه احساس کردند و نشانه شکست هژمونی را مشاهده و همگان اذعان دارند که انقلاب اسلامی باعث تهدید منافع آمریکا در منطقه شد.
سیزده آبان و شکست سیاسی آمریکا درمنطقه
سجادیان در ادامه اظهار داشت: در آبان ماه 1358 با حضور پرشور دانشجویان انقلابی، سفارت آمریکا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر و انقلابی دیگر در کشور رخ داد که این اقدام بازتاب سیاسی گسترده ای در جهان داشت؛ بطوری که حضرت امام خمینی (ره) آن را انقلاب دوم نام نهادند و از آن روز، با اقدام انقلابی جوانان ایران اسلامی در تسخیر لانه جاسوسی شعار "مرگ بر آمریکا" تحقق پیدا کرد و آمریکا در منطقه، مرده ی سیاسیای بیش تلقی نگردید.
این استاد دانشگاه افزود: با این اقدام انقلابی، تحقیر و افول آمریکا به عنوان یک واقعیت انکار ناپذیر در پی شکتسش در ایران یکی از نقاط تاریخی تاثیرگذار در شدت گرفتن و عیان شدن تسخیر لانه جاسوسی به شمار می رود.
دشمنی های آشکار و پنهان آمریکا علیه ایران پس از سیزده آبان 58
سجادیان ادامه داد: پس از شکست سیاسی و نفوذ منطقه ای آمریکا و از دست دادن پایگاه اش در ایران، اقدامات خصمانه ای را علیه کشورمان انجام داد. از جمله:
حمله نظامی آمریکا به طبس با عنوان طرح عملیات نجات،
کودتای نوژه و تحریک عراق به تجاوز به ایران پس از شکست در کودتاى نوژه،
اعمال تحریم های اقتصادی بر علیه ایران از سال 59 تاکنون،
ورود مستقیم به جنگ عراق علیه ایران در خلیج فارس،
حمایت از تروریستها و ترور شخصیتهای سیاسی و مردمی،
حمله به هواپیمای مسافربری ایران در سال 1367،
هدایت و پشتیبانی از نیروهای تجزیه طلب در مرزهای شرقی و غربی.
به گفته وی، تحریک همسایگان، بخصوص امارات متحده عربى، براى طرح ادعاهاى ارضى در خصوص جزایر سه گانه ایرانى در خلیج فارس،
اعمال سیاست ایران هراسی در جهان و خاصه منطقه خاورمیانه از قبیل؛
نقض حقوق بشر در ایران،
حمایت ایران از تروریسم و گروههاى تروریستى در جهان،
تلاش ایران براى دستیابى به سلاحهاى کشتار جمعى ( سلاحهاى هستهاى، شیمیایى و میکروبى)
اختلال در روند صلح خاورمیانه ،
تروریسم معرفی کردن ایران در جهان،
تلاش برای عدم دستیابی ایران به انرژی هسته ای،
تحریک کشورهای منطقه برای اراضی و نفت همسایگان،
اعمال جنگ های نیابتی توسط تروریستهای پرورش یافته از جمله القاعده و داعش برای مقابله با ایران اسلامی،
ترور دانشمندان هستهای،
تقویت، پشتیبانی و حمایت از منافقین پس از ورود به فاز مسلحانه و عملیاتهاى تروریستى از سال 1360 برای ترور شخصیتهاى برجسته نظام ،
توقیف اموال، دارایىها و تجهیزات پیشرفته نظامى که قبل از انقلاب خریدارى شده بود ،
ممانعت از عبور خطوط لوله نفت و گاز آسیاى میانه از خاک ایران،
اعمال فشار بر ترکیه براى لغو قرارداد 20 میلیارد دلارى خرید گاز از ایران،از دیگر اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران اسلامی است.
این کارشناس سیاسی افزود: بازسازى طرح فروپاشى شوروى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى،
مسلط کردن طالبان بر افغانستان براى اسلام هراسی و ایجاد مزاحمتبراى ایران،
نفوذ در بدنه حاکمیت توسط طرفداران ارتباط دوستانه و نزدیک با آمریکا در دهه شصت و نیمه دوم هفتاد پس از ترور و شکست های نظامی در برابر ایران اسلامی، از عملیات های دیگر آمریکا علیه انقلاب اسلامی بوده است.
این استاد دانشگاه اذعان داشت: پس از اینکه آمریکا به این مهم که ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت ، کیفیت نیروی انسانی ، امکانات نظامی ، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل، که به قدرتی کم بدیل تبدیل گردیده و نمیتوانند با یورش نظامی آن را سرنگون کنند پی برد، "دکترین مهار"، "نبّرد رسانه ای" و "ساماندهی نافرمانی مدنی" را دستور کار خود قرار دادند. بنابراین به زعم "پالمر" و اعضای کمیته صلح تنها راه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران، پیگیری جنگ نرم با استفاده از سه تاکتیک "دکترین مهار" ، نبرد رسانه ای " و "ساماندهی نافرمانی مدنی" را ممکن دانستند؛ که محورهای پانزده گانه آن عبارتند بودند از:
1- استفاده از ضعف سیاست های اقتصادی و اختلافات درونی.
2- ایران باید در صدر برنامه سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد و باید همه نیروها برای این استراتژی بر علیه ایران بسیج شوند. باید درس های گذشته مورد بازبینی قرار گیرد، درس هایی که از فروپاشی بلوک شرق به یادگار مانده است و همچنین درسهایی که در تغییر حکومت ها در کشورهایی مثل شیلی یا اندونزی گرفته شد.
3- دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشکل های دانشجویی و نهادهای غیردولتی و صنفی از ابزارهای مهم فشار بر ایران است.
4- تلاش برای بازگشایی سفارت ایالات متحده در تهران. همزمان باید یکی از بلند پایه ترین مقامات خود را به عنوان فرد شماره یک در این سیاست جدید در مقابل ایران انتخاب و معرفی کنیم. این فرد می تواند یکی از کنسول های وزارت خارجه باشد و باید به طور مرتب حمایت خود را از حقوق بشر و دموکراسی در ایران مورد تاکید قرار دهد، و از این طریق می توانیم ارتباط خود را با مردم ایران تقویت کنیم.
5- باید شبکههای متعدد رادیو تلویزیونی برای ایرانیان تدارک دید و پیام های خود را با پیشرفته ترین تکنولوژیهای روز به دست مردم ایران برسانیم.
6- اگر قرار است گفتگو و تعامل با ایران صورت گیرد، باید با مقامات بانفوذ ایرانی و آنها که قدرت واقعی و کافی برای تصمیم گیریها دارند، انجام شود، همچون مقامات مورد وثوق و تایید رهبری ایران. باید دانست در این باره دیگران در ایران چنین قدرتی ندارند.
7-درباره فعالیت های هسته ای ایران باید چند جانبه عمل کرد. باید فشارها را بر ایران بیشتر کرد و در صورت استنکاف ایران ، پرونده این کشور را به شورای امنیت فرستاد.اگر چه اولویت اول، اعمال فشار دیپلماسی از طریق متحدان به گونه ای است که ایران داوطلبانه از فعالیت ها و برنامه هسته ای خود چشم پوشی کند.
8- حمایت از اپوزیسیون هم می تواند از عوامل مؤثر بر تغییر رژیم ایران باشد. سفر فعالان جوان خارجی از کشورهای متحد ایالات متحده به ایران، راه دیگری دراین رویکرد است و این افراد می توانند به عنوان جهانگرد وارد ایران شوند و در صورت نیاز، به جنبش های مدنی و نافرمانی ها بپیوندند.
9- باید فعالیت " N.G.Oآمریکایی " را در ایران تسهیل کنیم و به صدور ویزا همت گماریم. دعوت فعالان جوان ایرانی به خارج برای شرکت در سمینارهای کوچک هم اقدام مهمی است. این کار در صربستان، فیلیپین ، اندونزی و شیلی و کشورهای دیگر جواب داده است. این افراد باید از سوی مقامات آمریکایی انتخاب شوند نه نهادهای ایرانی.
10- سفارتخانه های کشورهای دیگر هم می توانند در تهران برای ما مؤثر باشند. حضور در جلسات محاکمه، درخواست مشترک برای آزادی زندانیان سیاسی، کمک مالی به خانواده های زندانیان و گروههای مخالف حکومت و حتی نظارت یا مشارکت در اعتراض ها، از جمله این راههای تاثیرگذار است. کنگره باید تصویب قانونی به نام آزادی ایران را بررسی کند تا از طریق آن حمایت کافی از آن را به عمل آورد.
11- تضعیف ستون های حمایتی حکومت ایران که همانا سرویس های امنیتی و نظامی این کشور می باشند، باید در دستور کار قرار گیرند.
12- سرویس های امنیتی و قضایی آمریکا و متحدانش باید در همکاری با سازمانهای حقوق بشر به جمع آوری مدارک و شواهدی در متهم کردن مسوولان ایرانی به موارد شبیه میکونوس اقدام کنند.
13- گفتگو با دولت ایران هم باید در دستور کار باشد. ما باید تعامل خود را برای دیدار با مقامات ایرانی و بحث و گفتگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگرانی دو طرف نشان دهیم.
14- باید رهبران روحانی ایران را که در راس قدرت هستند وادار کرد از قدرت سیاسی به صورت مسالمت آمیز کناره بگیرند.
15- باید قدرت بسیج و سپاه را از میان برد و در وزارت اطلاعات تغییرات اساسی و یا بطور کلی آن را حذف کرد.
سجادیان ادامه داد: پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات به این امر پرداخته شد و وقایعی مانند قتلهای زنجیره ای، تحریک آشوبگران و حمایت علنى و رسمى از شورشهاى خیابانى 18 تیر 1378 و خرداد 1382 .فتنه 88 ، تحریم های اقتصادی برجام، نافرمانی های مدنی منجر به فساد در بدنه دولت و .... عواید حاصل بی تدبیری مسئولان و تلاش دشمن برای براندازی کشور بوده است.