برنامهریزی وقتی برنامه وجود دارد، باید همه به عنوان چارچوبِ کار بپذیرند. تمام دستگاههای دولتی و مجلس و قضایی و نظامی، باید این کار برایشان ارزش باشد و مسابقه برای اینکه بخشهای گوناگون برنامه، حتّی زودتر از زمان پیشبینی شده تحقق پیدا کند، راه بیافتد. یکی از خصوصیات برنامه، «زمان» است که باید در وقت یا زودتر از وقت، تحقق پیدا کند. سخنرانی در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام09/11/1368 {اگر} این رودخانهی فیاض مواج را به حال خود رها کنید؛ روی آن فکر نکنید؛ برای آن برنامهریزی نکنید و قدر آن را ندانید. نتیجه چه میشود؟ نه تنها مزارعی خشک خواهد شد و باغستانهایی از بین خواهد رفت، بلکه خود این آب هم هدر خواهد رفت. در بهترین شکل، آب این رودخانه وارد آبهای شور خواهد شد و هرز خواهد رفت. شکل دیگرش این است که به باتلاق و مرکز تجمع انواع و اقسام آفتها تبدیل شود. شکل بدترش این است که به یک سیل تبدیل شود و همهی دستاوردهای ملت را تخریب کند. اگر برنامهریزی و دقت و کار نشد، این نتایج را به دنبال خواهد داشت. دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت 12/02/1380 توسعهیافتگی ما دنبال چه نوع توسعهیی هستیم؟ این نکتهی اساسی، در بحثهای اقتصادی و غیراقتصادی جاری است. کسانی دنبال این هستند که حرفی را پرتاب کنند و ذهن مردم را از مسائل اصلی دور نگه دارند: مدل چینی، مدل ژاپنی، مدل فلان. مدل توسعه در جمهوری اسلامی، به اقتضای شرایط فرهنگی، تاریخی، مواریث و اعتقادات و ایمان این مردم، یک مدل کاملاً بومی و مختص به خود ملت ایران است؛ از هیچجا نباید تقلید کرد؛ نه از بانک جهانی، نه از صندوق بینالمللی پول، نه از فلان کشور چپ، نه از فلان کشور راست؛ هرجا اقتضایی دارد. فرق است بین استفاده کردن از تجربیات دیگران، با پیروی از مدلهای تحمیلی و القایی و غالباً هم منسوخ. سخنرانی در دیدار نمایندگان هفتمین دورهی مجلس شورای اسلامی 27/03/1383 باید توجه کنیم که ما هم توسعه محوریم، هم عدالتمحور. ما طبق برخی از سیاستهایی که امروز در دنیا رایج است و طرفداران زیادی هم دارد، نیستیم که صرفاً به رشد تولیدات و رشد ثروت در کشور فکر کنیم و به عدالت در کنار آن، فکر نکنیم؛ نه، این منطق ما نیست. نوآوری نظام ما همین است که میخواهیم عدالت را با توسعه و با رشد اقتصادی در کنار هم و با هم داشته باشیم و اینها با هم متنافی نیستند. ما دیدگاهی که تصور کند اینها با هم نمیسازند و یا باید این را انتخاب کرد یا آن را، قبول نداریم. این نکته باید در همهی موارد، هم در کاهش حجم دولت، هم در مسألهی خصوصیسازی، هم در نگاه کلی به مسائل اقتصادی و هم در تقسیم منابع میان بخش خصوصی و بخش تعاونی و بخش دولتی رعایت شود. دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت 04/06/1383 هویت اسلامی و انقلابی ملت ایران احساس هویت میکند؛ هویت اسلامی که هویت ایرانی هم نشأتگرفتهی از همین هویت اسلامی است. احساس میکند که ایران اسلامی همان هویت گمشدهای است که بایستی این ملت دوباره آن را بهدست بیاورد و بر اساس او، آرمانهای خود را معین و برنامهریزی کند و تلاش و مجاهدت خود را شکل دهد. این کاری است که ملت ما بهخوبی انجام داده است و دارد انجام میدهد. من این آیههای یأسی را که بعضی پی در پی تکرار میکنند، مطلقاً قبول ندارم و آنها را انکار میکنم. من با اطلاع از مسائل گوناگون کشور بزرگ و ملت عظیمالشأنمان بالعیان میبینم که این ملت و جوانان این ملت با گذشت زمان و تقریباً سه دهه از آغاز پیروزی انقلاب، نسبت به مبانی انقلاب عمیقتر، پختهتر و مجربتر شدهاند. سخنان در دیدار مردم شهرستان کازرون 16/02/1387 چه کار میخواهیم بکنیم؟ این دگرگونیای که میخواهیم ایجاد کنیم، به چه معناست؟ جای آنچه که میخواهیم دگرگون کنیم، چه میخواهیم بگذاریم؟ اینها مهم است. و در این راه، کار و تلاش، شرط اول است. پس، ثبات اجتماعی باقی میماند؛ به خاطر اینکه ریشهها و اصالتها و ساختارهای اصلی و هویت ملی محفوظ است. هویت ملی هم که میگوییم، ملیت در مقابل دین نیست، بلکه هویت ملی هر ملت، مجموعهی فرهنگها و باورها و خواستها و آرزوها و رفتارهای اوست. یک ملت مذهبی، یک ملت موحد، یک ملت مؤمن و یک ملت معتقد به پاکان درگاه الهی و اهل بیت پیغمبر است؛ این جزو فرهنگ و هویتشان است؛ هویت ملی که میگوییم، شامل همهی اینها هست؛ اینها را حفظ کنیم. حالا برای تغییر بخشهای غلط، کارهای غلط و راههای غلط، تلاش و پویایی لازم است.دیدار با دانشجویان 18/08/1385 مردمسالاری دینی مردمسالاری در نظام اسلامی، مردمسالاری دینی است؛ یعنی به نظر اسلام متکی است؛ فقط یک قرارداد عرفی نیست. مراجعه به رأی و اراده و خواست مردم، در آنجایی که این مراجعه لازم است، نظر اسلام است؛ لذا تعهد اسلامی بهوجود میآورد. مثل کشورهای دمکراتیک غربی نیست که یک قرارداد عرفی باشد تا بتوانند بهراحتی آن را نقض کنند. در نظام جمهوری اسلامی، مردمسالاری یک وظیفهی دینی است. مسؤولان برای حفظ این خصوصیت، تعهد دینی دارند و پیش خدا باید جواب دهند. این یک اصل بزرگ از اصول امام بزرگوار ماست. سخنرانی در اجتماع زایران حرم امام خمینی(ره) 14/03/1381 امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان- یعنی مسؤولان کشور- ملاک قرار دهیم، مردمسالاری دینی است؛ همین چیزی که بارها گفتهایم و تکرار شده است. نباید اشتباه شود؛ این مردمسالاری به ریشههای دمکراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد. این یک چیز دیگر است. مردمسالاری دینی دو چیز نیست؛ اینطور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعهی کامل داشته باشیم؛ نه. خود این مردمسالاری هم متعلق به دین است. سخنرانی در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام 12/09/1379 در منطق اسلام، ادارهی امور مردم و جامعه، با هدایت انوار قرآنی و احکام الهی است. در قوانین آسمانی و الهی قرآن، برای مردم شأن و ارج معین شده است؛ مردم هستند که انتخاب میکنند و سرنوشت ادارهی کشور را به دست میگیرند. این مردمسالاری، راقیترین نوع مردمسالاریای است که امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردمسالاری در چارچوب احکام و هدایت الهی است. انتخاب مردم است، اما انتخابی که با قوانین آسمانی و مبرای از هرگونه نقص و عیب، توانسته است جهت و راه صحیحی را دنبال کند. مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری حجتالإسلام سیدمحمد خاتمی 11/05/1380 در نظام اسلامی- یعنی مردمسالاری دینی- مردم انتخاب میکنند، تصمیم میگیرند و سرنوشت ادارهی کشور را به وسیلهی منتخبان خودشان در اختیار دارند؛ اما این خواست و انتخاب و اراده در سایهی هدایت الهی، هرگز به بیرون جادهی صلاح و فلاح راه نمیبرد و از صراط مستقیم خارج نمیشود. نکتهی اصلی در مردمسالاری دینی این است. این هدیهی انقلاب اسلامی به ملت ایران است. این تجربهی جدید و جوانی است؛ اما تجربهی قابل تأمل و پیگیری و قابل تقلیدی است برای همهی کسانی که دلشان برای فضیلتها و جامعهی پاک و پاکیزهی انسانی میتپد و از جرائم و رذائل اخلاقی و رواج زشتیهای خلقیات بشری رنج میبرند. مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری حجتالإسلام سیدمحمد خاتمی 11/05/1380 عدالت اجتماعی آنچه در دنیا کمیاب است- که اینهمه دشمنی را به خودش جذب کرده- حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. اینکه ما میگوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد. باید عدالت اجتماعی را تحقق ببخشیم؛ باید ارزشهای اسلامی را در جامعه پیاده کنیم؛ باید جامعه را، جامعهی دینی و اسلامی کنیم. دیدار با مسؤولان نظام 06/08/1383 عدالت به معنای یکسان بودن همهی برخورداریها نیست؛ به معنای یکسان بودن فرصتهاست؛ یکسان بودن حقوق است. همه باید بتوانند از فرصتهای حرکت و پیشرفت بهرهمند شوند. باید سرپنجهی عدالت گریبان ستمگران و متجاوزان از حدود را بگیرد و مردم به این، اطمینان پیدا کنند. دیدار با مردم شاهرود 20/08/1385 بدیهی است که بدون معنویت و بدون عقلانیت، عدالت تحقق پیدا نمیکند؛ این را قبلاً هم عرض کردهایم. اگر معنویت نشد، عدالت تبدیل میشود به ظاهرسازی و ریاکاری؛ اگر عقلانیت نشد، عدالت اصلاً تحقق پیدا نمیکند و آن چیزی که انسان تصور میکند عدالت است، میآید و جای عدالت واقعی را میگیرد. بنابراین معنویت و عقلانیت در تحقق عدالت شرط است. اما بدون عدالت، پیشرفت مفهومی ندارد و بدون پیشرفت هم عدالت مفهوم درستی پیدا نمیکند؛ باید هم پیشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهید الگو بشوید و این کشور برای کشورهای اسلامی الگو بشود، بایستی گفتمان حقیقی و هدف والایی که همه برای او کار میکنند، این باشد. دیدار رئیسجمهوری و اعضای هیئت دولت 02/06/1387 آنچه که در این بین بایستی با وسواس و دقت دنبالش باشید، مسألهی «عدالت اجتماعی» است که با رشد و توسعه هم سازگار است. بعضی این طور تصور میکردند- شاید حالا هم تصور کنند- که ما بایستی دورهای را صرف رشد و توسعه کنیم و وقتی که به آن نقطهی مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعی میپردازیم. این فکر اسلامی نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعه مقدمهی عدالت است. آن روزی که در کشور عدالت اجتماعی نباشد، اگر بتوانیم باید آن روز را تحمل نکنیم. اگر میبینید که در کشور هنوز تفاوت و فاصلهی طبقاتی وجود دارد و هنوز کسانی در فقر و محرومیت هستند، به خاطر این است که مسؤولان کشور بیش از این نمیتوانند. خرابیای که در سالیان طولانی به وجود آمده، عمیقتر و بیشتر از آن است که در طول این مدت کوتاه بشود آن را برطرف کرد، والا اگر بتوانیم یک روز هم نباید تحمل کنیم. دیدار با رئیسجمهور و هیأت وزیران 08/06/1374 آزادیهای مشروع اسلام، آزادی را امر فطری انسان میداند. بله؛ یک حق است، اما حقی برتر از سایر حقوق؛ مثل حق حیات، حق زندگی کردن. همچنان که حق زندگی کردن را نمیشود در ردیف حق مسکن و حق انتخاب و... گذاشت- برتر از این حرفهاست، زمینهی همهی اینهاست- آزادی هم همینطور است. این، نظر اسلام است. در اسلام، «آزادی» ریشهی الهی دارد. خود این، یک تفاوت اساسی است و منشأ بسیاری از تفاوتهای دیگر میشود. بنابر منطق اسلام، حرکت علیه آزادی، حرکت علیه یک پدیدهی الهی است؛ یعنی در طرف مقابل، یک تکلیف دینی بهوجود میآورد. تفاوت دیگر این است که آزادی در تفکر لیبرالیسم غربی، با «تکلیف» منافات دارد. آزادی، یعنی آزادی از تکلیف نیز. در اسلام، آزادی آن روی سکهی «تکلیف» است. اصلاً انسانها آزادند، چون مکلفند. اگر مکلف نبودند، آزادی لزومی نداشت؛ مثل فرشتگان بودند. مراسم فارغالتحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس 12/06/1377 آزادی، هم دادنی است، هم گرفتنی است، هم آموختنی است. «آزادی دادنی است» یعنی چه؟ یعنی مسؤولان حکومتها اجازه ندارند حق طبیعی آزادی- یعنی آزادیهای قانونی- را از کسی سلب کنند. البته این لطفی نیست که حکومتها میکنند؛ باید آزادی را بدهند و این یک وظیفه و تکلیف است. «آزادی گرفتنی است»، یعنی هر انسان آگاه و باشعوری در جامعه باید با حق آزادی و حدود خودش آشنا باشد و آن را مطالبه کند و بخواهد. و اما «آزادی آموختنی است»، یعنی آزادی آداب و فرهنگی دارد که باید آن را آموخت. بدون فرهنگ و ادب آزادی، این نعمت بزرگ برای هیچکس و هیچ جامعهای- چنان که شایسته است- فراهم نخواهد شد. اگر در جامعه، ادب آزادی وجود نداشته باشد و افراد چگونگی استفادهی از آن را ندانند، مطمئن باشند آزادی را- که برای یک جامعهی فعال و کوشا و پیشرو یک ضرورت است- از دست خواهند داد و از نظر اسلام این برای یک جامعه فاجعه است... با آزادی نباید بازی کرد. کسانی که نام آزادی را میآورند، ولی به فرهنگ آزادی مطلقاً پایبند و متعهد نیستند، به آزادی ضربه میزنند. اینها طرفدار آزادی نیستند. اینها به آزادی خیانت میکنند. آزادی نباید وسیلهی قانونشکنی و تیشه زدن به ریشهی نظام جمهوری اسلامی باشد. پرسش و پاسخ در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر09/12/1379 آزادی درست و آزادی معقول، مهمترین هدیهی دین به یک ملت و به یک جامعه است. به برکت آزادی است که اندیشهها رشد پیدا میکند و استعدادها شکوفا میشود. استبداد، ضد استعداد است. هرجا استبداد باشد، شکوفایی استعداد نیست. اسلام، شکوفایی انسانها را میخواهد. منابع عظیم انسانی بایستی مثل منابع طبیعی استخراج شوند، تا بتوانند دنیا را آباد کنند. بدون آزادی مگر ممکن است؟ با امر و نهی مگر ممکن است؟ بنابراین، این فکر هم غلط است که کسانی اینگونه فکر کنند. این دو دستهی غربگرایان و احتیاطکنان- اینطوری اسمشان را بگذاریم- در واقع بدون اینکه خودشان بدانند، با هم همدستی میکنند تا مفهوم «آزادی» را کاملاً از حوزهی اسلامی خارج کنند؛ در حالی که چنین چیزی نیست و مفهوم «آزادی» یک مفهوم اسلامی است. مراسم فارغالتحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس 12/06/1377 حفظ کرامت و حقوق انسانها امروز در بعضی از گفتهها و اظهارات، راجع به شأن و شخصیت و شرف و کرامت انسان در جامعه حرف زده میشود. این بلاشک از اصول اسلامی است؛ اما کدام نقض کرامت انسانی بالاتر از اینکه انسانی، رئیس عائلهای، پدر خانوادهای، در جامعهای که در آن همهچیز هم هست، نتواند اولیات زندگی فرزندان خودش را تأمین کند؟! کدام تحقیر از این بالاتر است؟! کدام نقض شخصیت و شرف و کرامت انسانی از این بالاتر است؟! صبح تا شب کار کند، آخرش به من یا به شما یا به آن مسؤول دیگر نامه بنویسد که من دو ماه است به خانهام گوشت نبردهام! یکوقت در جامعه گوشت و میوه نیست، من و شما هم نمیخوریم؛ یکوقت در جامعه امکانات رفاهی نیست، من و شما هم استفاده نمیکنیم؛ یک وقت ایام عید که میشود، فرزندان من و شما هم لباس نو بر تن نمیکنند. در این حالت کسی احساس سرشکستگی نمیکند- البلیة إذا عمت طابت- اما وقتی همهچیز هست، وقتی کسانی در جامعه با استفاده از فرصتهای نامشروع توانستهاند برای خودشان آلاف و الوف و زندگیهای تجملی فراهم کنند، وقتی طبقاتی در جامعه هستند که برایشان پول خرج کردن هیچ اهمیتی ندارد، جمع کثیری از مردم که در بین آنها رزمندگان و عناصر نظامی و کارمندان دولت و معلمان و روستاییان و مردم مناطق محروم و دور و مناطق جنوب هستند، نتوانند نان و پنیر بچههایشان را فراهم کنند، کدام شکستن شخصیت و شرف انسانی از این بالاتر است؟! شما میخواهید جواب چه کسی را بدهید؟ شما میخواهید دل چه کسی را خوش کنید؟ شما میخواهید چه کسی از شما راضی باشد؟ دیدار با نمایندگان دورهی ششم مجلس شورای اسلامی 29/03/1379 …شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیینکننده بودن ارادهی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجهی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در ادارهی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14/03/1383 امنیت اجتماعی و قضایی ü امنیت، یکی از اساسیترین و اصلیترین نیازهای یک ملت و یک کشور است. مهمترین مشکل برای یک کشور وقتی بهوجود میآید که در محیط کار، در محیط زندگی، در محیط تحصیل و در فضای عمومی جامعه، مردم احساس امنیت نکنند. اینجاست که مغزهای فعال، دستهای توانا و سرانگشتان ماهر، هیچیک نخواهند توانست مسؤولیت مهمی را که هر کدام بر دوش دارند، به انجام برسانند. در فضای امنیت است که هم تلاش علمی، هم تلاش اقتصادی، هم روحیه و نشاط و هم همهی فعالیتهای یک کشور میتواند بهدرستی برنامهریزی شود و با دقت دنبال گردد و به نتایج خود برسد. مراسم فارغالتحصیلی جمعی از پرسنل نیروی انتظامی 18/07/1379 امنیت مقولهای است که هم کاملاً واقعی و ملموس و هم بسیار گسترده است. وقتی امنیت وجود دارد، ممکن است کسی آن را احساس نکند؛ مثل سلامتی که وقتی هست، شما آن را احساس نمیکنید؛ اما به مجرد اینکه خدای نکرده سرتان درد گرفت، آنگاه میفهمید که سلامتی یعنی چه. فرمود: «نعمتان مکفورتان الصحة و الأمان». به مجرد اینکه گوشهای از امنیت مخدوش شود، اثر آن در زندگی مردم منعکس میگردد. بنابراین امنیت، کاملاً عینی و واقعی است و با ذهنیات نمیشود آن را تأمین کرد. این فلسفهبافیهای ذهنیای که گاهی مشاهده میشود، باب محافل روشنفکری، یا حداکثر باب جلسات کارشناسی است که بنشینند راجع به ابعاد ذهنی یک مسأله بحث کنند. مردم واقعیت امنیت را میخواهند؛ آن هم در همان پهنهی گسترده؛ یعنی امنیت در محیط کار، در خانه، برای بچههایشان در مدرسه، برای بچههایشان در میدان فوتبال، امنیت برای جادهها، روستاها، شهرها و خیابانها. تأمین امنیت، باری کاملاً سنگین و بسیار جدی است و این بار متوجه شماست. سخنرانی در دیدار اعضای شورای تأمین استانها 25/11/1379 برای ایجاد امنیت باید هدفگذاری کنید؛ بر اساس هدفگذاری، برنامهریزی کنید؛ بر اساس برنامهریزی، عمل کنید؛ بعد عمل خودتان را اندازهگیری کنید؛ آنهم نه اندازهگیری زبانی، بلکه اندازهگیری با شاخص. در مقام حرف، همه میتوانند بگویند ما امنیت را برقرار کردیم، یا ناامنی مستقر است؛ اما شما با آمارهای دقیق و صحیح، اول برای خودتان مشخص کنید تا بفهمید کجای راه و کجای میدان قرار دارید. سخنرانی در دیدار اعضای شورای تأمین استانها 25/11/1379 مسألهی امنیت قضایی هم که در برخورد و مراجعه و مواجهه با دستگاه قضا، مردم احساس امنیت کنند، بسیار مهم است. این نگاه بسیار دقیق و حساس و جستجوگر را در درون قوهی قضاییه میطلبد. بحمدالله ما در قوهی قضاییه، قضات پاکدامن، شریف، دانا، مسلط بر کار و باوجدان خیلی داریم. الحمدلله بدنهی قوهی قضاییه، بدنهی بسیار خوبی است؛ منتها در هر مجموعهای باید همیشه انسان این بیم را داشته باشد که آدمهای سست بنیاد، سست عقیده و سست عمل حضور دارند. از این احتمال نباید صرفنظر کرد؛ باید دائم مثل دوربینی که با نورافکن محوطهای را جستجو میکند، چشمهای جستجوگر مسؤولان عالی قوه، در داخل قوهی قضاییه جستجو کند؛ آنگاه امنیت قضایی به معنای واقعی کلمه بهوجود آید. اگر امنیت قضایی بهوجود آمد، امنیت سیاسی، امنیت اجتماعی، امنیت اقتصادی، امنیت اخلاقی و امنیت فرهنگی هم به وجود خواهد آمد. دیدار با مسؤولان، قضات و کارکنان قوهی قضاییه 07/04/1382 سرمایه اجتماعی جمعیت جوان و با استعداد ما، یک فرصت دیگر است. مایهی تأسف است که بعضیها از کثرت افراد جوان در کشور ما بهعنوان یک نعمت یاد نمیکنند؛ در حالیکه این بزرگترین سرمایه است. اینهمه جوان تشنهی کار و فعالیت، چیز بسیار باارزشی است. دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام 15/05/1382 تکیهی نظام اسلامی به قدرت مردم است. قدرت مردم هم با ایمان آنهاست؛ اگر مؤمن باشند، دفاع خواهند کرد؛ اما اگر پایهی ایمان سست شد، این پشتیبانی و این دفاع به مرور از بین خواهد رفت. بنابراین چیزی که ایمان و اعتقاد راسخ مردم را هدف گرفته است، نباید دستکم گرفت.سخنرانی در دیدار اعضای مجلس خبرگان 15/06/1380 سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی اگر این ملت میخواهد در مقابل تهدیدها با قدرت بایستد، باید بخشهای مختلف، حرکت سازنده را ادامه دهند و نیروهای مسلح ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران، در بخشهای گوناگون، روزبهروز خود را تقویت کنند. ملتی که نمیتواند از خودش دفاع کند، دشمن را نسبت به خود جری و گستاخ خواهد کرد. ما باید بتوانیم از خودمان دفاع کنیم تا دشمن احساس کند که به این ملت نمیشود زور گفت و بر آن چیزی را تحمیل کرد... عزیزان من! این نکات را به گوش بگیرید! کار را- به فضل پروردگار- با قدرت به پیش ببرید. روزبهروز بر کیفیت خودتان بیفزایید و بدانید: هرکس که برای کیفیت ارتش یا سایر نیروهای مسلح تلاش کند، حرکت انقلابی و حسنه انجام داده است. هرکس هم در جهت از دست رفتن کیفیت در ارتش یا دیگر نیروهای مسلح تلاش کند، به سود دشمن کار کرده و دل او را شاد نموده است. سخنرانی در مانور بزرگ ولایت 03/03/1375 دوران هشتسالهی جنگ و دو سال حالت نه جنگ و نه صلح در زندگی ملت ما، تجربههای بسیار کمنظیر و کمیاب و آموزندهای هستند؛ از آنها باید درس گرفت و نباید آنها را فراموش کرد. روزبهروز و ساعتبهساعت آن سالیان دشوار، برای ما درس است؛ اما در عین استفاده از آن تجربهها، امروز همهی ابتکار و تلاش و مدیریت مدیران نیروهای مسلح- چه ارتش و چه سپاه- باید در ایجاد یک نظم و ترتیب و کیفیت بخشیدن و آمادهسازی کامل نیروهای مسلح صرف بشود، تا همواره قدرت دفاعی ملت در چشم دشمنان و همچنین در چشم دوستان- که از قدرت جمهوری اسلامی احساس قدرت میکنند- در اوج قدرت باقی بماند.سخنرانی در جمع دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاه علوم نظامی 14/07/1369 نهاد مستحکم خانواده مسألهی مادری، مسألهی همسری، مسألهی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همهی طرحهایی که ما داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشتهی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکهی زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خامتری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است- حتی نه نوازش مادر- باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را میکند که مادر برای یک بچهی کوچک آن کار را میکند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطف محتاج وجود یک محور اصلی در خانه- که آن، خانم و کدبانوی خانه است- نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود. دیدار با اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان و جمعی از زنان پزشک متخصص 04/10/1370 تبرج، یعنی همان خودنمایی زنان در مقابل مردان، برای جذب و فتنهانگیزی. این، یک نوع فتنه است و خیلی اشکالات دارد. اشکالش فقط این نیست که این دختر جوان، یا این پسر جوان به گناه میافتند- این اولیش است؛ شاید بتوانم بگویم کوچکترینش است- دنبالهاش به خانوادهها میرسد. اساساً آنگونه رابطهی بیقید و شرط و بیقید و بند، برای بنای خانواده سم مهلک است؛ چون خانواده با عشق زنده است. اصلاً بنای خانواده با عشق است. اگر این عشق- عشق به زیبایی، عشق به جنس مخالف- در صد جای دیگر تأمین شد، دیگر آن پشتوانهی قویای که استحکام خانواده باید داشته باشد، از بین خواهد رفت و خانوادهها متزلزل میشود و به همین وضعی درمیآید که امروز متأسفانه در کشورهای غربی هست؛ بهخصوص در کشورهای اروپای شمالی و امریکا.گفت و شنود در دیدار جمعی از جوانان به مناسبت هفتهی جوان 07/02/1377 به دور از فقر و تبعیض «اللهم أغن کل فقیر. اللهم اشبع کل جائع. اللهم اکس کل عریان». این دعا فقط برای خواندن نیست؛ برای این است که همه خود را برای مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محرومیت از چهرهی محرومان و مستضعفان موظف بدانند. این مبارزه، یک وظیفهی همگانی است. در آیات قرآن میخوانیم: «أرأیت الذی یکذب بالدین. فذلک الذی یدعّ الیتیم؛ و لایحض علی طعام المسکین». یکی از نشانههای تکذیب دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بیتفاوت باشد و احساس مسؤولیت نکند. خطبههای نماز عید فطر 15/09/1381 مردم به دنبال عدالت و رفع شکاف طبقاتی و رفع فقر بودند. این هم یکی از ارزشهایی بود که مردم دنبالش بودند. این مقولهی دیگری غیر از عدالت است. در جامعه، کسی یا مجموعهای در اوج غنا و برخورداری؛ اما یک عدهی دیگر از اولیات زندگی محروم. این چیزی است که هرکسی از آن مشمئز میشود و آن را نمیپسندد. مردم به دنبال رفع شکاف طبقاتی و نزدیک کردن فاصلهها بودند. ما مثل کمونیستها ادعا نمیکردیم که همه بیایند نانخور دولت شوند و ما به همه حقوق مساوی بدهیم؛ نه. اما شکاف طبقاتی به این صورت و با این عمق، برای مردم و انقلابیون مسلمان و برای رهبر آنها قابل قبول نبود.خطبههای نماز جمعهی تهران 23/02/1379 مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالتخواهی است. این، پایهی مشروعیت ماست. الان دربارهی مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرف کنم، تصرف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همینطور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمدهایم. ما آمدهایم جامعه را از مواهب الهی خودش- که مهمترین مواهب الهی در عدالت وجود دارد- و همچنین مواهب اخلاقی و معنوی برخوردار کنیم. البته معنای این حرف این نیست که ما از زندگی دنیایی مردم غفلت کنیم.دیدار با اعضای هیأت دولت 05/06/1382 محیط زیست مطلوب نگاه اسلام به طبیعت و محیط- اعم از جاندار و بیجان- عاطفی، اخلاقی، معنوی و هدایتگرانه است و برخورداری از مواهب طبیعی نیز بر پایهی اصولی متین، عادلانه، حکیمانه، متوازن و سازنده استوار گردیده است. هدف متعالی اسلام برخوردار ساختن همهی نسلها از نعمتهای الهی و ایجاد جامعهای سالم و بهدور از فاصلهی طبقاتی و مستعد برای رشد و شکوفائی است و الزمات شرعی برای حفظ تعادل و توازن در استفاده از مواهب طبیعی با پرهیز از زیادهروی و مقید به عدم اضرار به غیر فراهم آورده است.پیام به مناسبت برگزاری همایش حقوق محیط زیست ایران 20/03/1382 برای ما مسألهی محیط زیست یا حفظ منابع طبیعی، مسألهای تجملاتی و درجهی دو نیست؛ یک مسألهی حیاتی است. در تلاش ما برای توسعهی کشور، اولویت باید در این بخش باشد. تکیه هم باید روی این بخش باشد. حتی گرایش به صنعت باید با توجه به این بخش باشد تا کشور بتواند استفاده کند؛ تا ما که کشوری هستیم بهطور طبیعی از طبیعت خوب و مناسب برخوردار- بههرحال امکانات اقلیمی هست و آنچه تخریب شده است، بهدست بشر تخریب شده است- بتوانیم از این امکانات استفاده کرده و آنها را زیاد کنیم و نگذاریم آن منابع از بین برود. سخنان در دیدار وزیر و مسؤولان جهاد سازندگی در هفتهی منابع طبیعی 14/12/1377 شیوههای ناصحیح و غیر عادلانه در تعامل با طبیعت و آلوده ساختن محیط زیست در کشورمان نشاندهندهی فقدان آگاهیهای زیستمحیطی و ضعف ساز و کارهای قانونی در صیانت از محیط زیست و جلوگیری از آلوده ساختن آن است. برای از بین بردند این نقیصهی بزرگ و اساسی باید آگاهی افراد نسبت به مسائل زیست محیطی افزایش یابد و مدیریتهای کلان در ایجاد ساختار مناسب همراه با الزامات قانونی برای رعایت حقوق عمومی تلاش کنند و انگیزهها و حساسیتها را برای مقابله با آلایندهها بالا ببرند.پیام به مناسبت برگزاری همایش حقوق محیط زیست ایران 20/03/1382 روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی روح همکاری و همیاری در میان ملت ما- که سنت قدیمی و دستور عالی اسلام است- چیز بسیار ارزشمندی است؛ آن را حفظ کنید و بهخصوص در ایام عید و ایام ماه مبارک رمضان، آن را بیشتر اهمیت بدهید. روحیهی مردمدوستی، روحیهی ایثار و از خودگذشتگی، برای دیگران فکر کردن و کار کردن، روحیهای است که ملت ما را به نتایج و غایات این حرکت خواهد رسانید.پیام به ملت شریف ایران، به مناسبت حلول سال نو01/01/1370 از لحاظ ساخت و ارتباطات اجتماعی مردم در زمینهی اقتصاد و بقیهی موارد، ارتباط مردم با یکدیگر، باید ارتباطات سالم، قوی و نشاندهندهی پیشرفت و شکوفایی باشد؛ باید استعدادها در آن جامعه بشکفد. همهی انسانها بتوانند در آن با توان خدادادهی خود در پیشبرد اهداف زندگی، به یکدیگر کمک و با هم همکاری کنند.دیدار با مردم شاهرود 20/08/1385 {مردم باید} وحدت و یگانگی و همدلی میان خود را هم یک اصل مسلم و تخلفناپذیر بدانند. بدانید این ملتی که اراده و ایمان خود را معیار کار خود قرار داده و به کار گرفته است، این ملتی که هویت خود را شناخته و به آن تکیه کرده است، سرنوشت او جز عزت و سربلندی و اقتدار روزافزون، چیز دیگری نیست. در راه رسیدن به این قلهی پرشکوه، باید همه با هم همکاری کنند؛ همه به یکدیگر نیروی بیشتر بدمند: «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر».دیدار با نظامیان 20/08/1385 مفتخر به ایرانی بودن ما ایرانی هستیم و باید ایرانی بمانیم. ما مسلمانیم و باید مسلمان باشیم. آنها بیشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما میرویم علمشان را یاد میگیریم؛ چرا باید عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را یاد بگیریم؛ این چه منطق غلطی است؟ چون آنها به دلیلی باید چیزی به نام کراوات دور گردنشان ببندند- که البته ما نمیگوییم شما چرا کراوات میبندید؛ کراوات مال آنهاست- آیا ما هم باید از آنها تقلید کنیم؟ منطق ما برای اینکار چیست؟ چرا ما لباس و رفتار و آداب معاشرت و حرف زدن و حتی لهجهی آنها را تقلید کنیم؟ من گاهی میبینم در تلویزیون گزارشگر ما از فلان نقطهی دنیا دارد به زبان فارسی گزارش میدهد و مطلب مربوط به ایران است اما زبان فارسی را طوری حرف میزند مثل اینکه یک انگلیسی دارد به زبان فارسی حرف میزند! این، ضعف نفس و احساس حقارت است؛ چرا من باید بهخاطر ایرانی بودنم احساس حقارت کنم؟ من به زبان خودم افتخار میکنم؛ من به فرهنگ خودم افتخار میکنم؛ من به وطن و کشور و گذشتهی خودم افتخار میکنم؛ چرا باید از آنها تقلید کنم؟ برای تقلید از آنها دلیلی ندارم. دیدار با جوانان، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان 17/04/1383 شما هرجا نگاه میکنید، تبلیغات قومگرایی و مبالغه در این مسأله را مشاهده میکنید. اگر کاوش کنید، دست دشمن را در آنجا خواهید دید. دشمن این را میخواست؛ اما غافل بود که ملت ایران پیش از همه چیز، ایرانی است. ترک و فارس و کرد و عرب و بقیهی اقوام ایرانی، افتخار میکنند که فرزند «ایران اسلامی» هستند که پرچم اسلام را در دنیا بر افراشته است. سخنرانی در جمع مردم ارومیه27/06/1375 جنبش نرمافزاری و تولید علم بنده چند سالی است که مسألهی نهضت نرمافزاری را در محیط علمی کشور مطرح کردهام. این، یعنی چه؟ یعنی ما نباید به فراگیری قانع باشیم؛ باید هدف تحقیق و آموزش ما تولید علم باشد؛ یعنی رسیدن به آنجایی که نوآوریهای علمی در فضای موجود بشری، از آنجا شروع میشود. ما از لحاظ استعداد، نسبت به کسانی که دانش را در دنیا تولید کردند، گسترش دادند، پیش بردند و بر اساس دانش، فناوریهای پیچیده را بهوجود آوردند، کمبود نداریم. البته تولید علم به معنای این نیست که ما ترجمه و فراگیری را نفی کنیم؛ نه، آن هم لازم است، بلکه من میگویم در ترجمه و فراگیری نباید توقف کرد. دیدار با جمعی از استادان دانشگاههای سراسر کشور 08/08/1382 تولید علم- یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن- با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اولی را نیاز داریم. نه اینکه به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست. اینکه نوشته و تحقیق و فرآوردهی ذهن دانشمندان در زمینهی علوم مختلف- چه علوم انسانی، چه علوم تجربی- بیاید و خوب دانسته شود و همینها محور تشخیص و معرفت نهایی انسان شود، چیز مطلوبی نیست. ما میبینیم که در زمینههای مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بهخصوص در زمینهی علوم انسانی، که در علوم تجربی و در فناوری هم اثر خودش را نشان میدهد. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد.سخنرانی در دیدار اساتید دانشگاهها 26/9/1383 یک ملت، با اقتدار علمی است که میتواند سخن خود را به گوش همهی افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمی است که میتواند سیاست برتر و دست والا را در دنیای سیاسی حائز شود. اقتصاد هم به دنبال اینها به دست میآید؛ پول تابع تواناییهاست. امروز اینطوری است؛ علم را میشود به پول تبدیل کرد و از لحاظ اقتصادی هم قوی شد. این، جایگاه علم است. دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیهالسلام)29/10/1374 نباید ما در مسئلهی علم، واگن خودمان را به لوکوموتیو غرب ببندیم. البته اگر این وابستگی ایجاد بشود، یک پیشرفتهایی پیدا خواهد شد؛ در این شکی نیست؛ لیکن دنبالهروی، نداشتن ابتکار، زیر دست بودن معنوی، لازمهی قطعی این چنین پیشرویای است؛ و این جایز نیست. بنابراین، ما باید علم را خودمان تولید کنیم و آن را بجوشانیم. هر پلهای از پلهها که انسان در مدارج علم بالا برود، او را آماده میکند برای برداشتن گام بعدی و رفتن به یک پلهی بالاتر. این حرکت را بایستی ما از خودمان، در درون خودمان، با استفادهی از منابع فکری و ذخائر میراث فرهنگی خودمان ادامه بدهیم و داشته باشیم. دیدار جمعی از برجستگان و نخبگان علمی و اساتید دانشگاهها 03/07/1387 الهامبخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام امروز دنیای اسلام احساس میکند به یکپارچگی احتیاج دارد. سران اسلامی باید همت کنند. ما در جمهوری اسلامی وظیفهی سنگینی بر دوش داریم. امروز چشم دنیای اسلام به ملت ایران است. هر حادثهای که در ایران بهوجود آید- اعم از حوادث مثبت یا منفی- ملتهای مسلمان به سوی آن گردن میکشند و با دقت آن را مورد مطالعه قرار میدهند؛ از آنچه نشانهی پیروزی و موفقیت ملت ایران است، عمیقاً شادمان و از آنچه از آن احساس خطر شود، بهشدت نگران میشوند. این امروز تقریباً در همهجای دنیای اسلام- بهخصوص میان قشرهای آگاه و روشنفکر- عمومی است.خطبههای نماز عید فطر15/9/1381 اصول عزت، حکمت و مصلحت عزت و حکمت و مصلحت، یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بینالمللی ماست. عزت: «الاسلام یعلو و لایعلی علیه»، «لن یجعل الله للکافرین علیالمؤمنین سبیلاً». ما نمیخواهیم عزتمان را با تکیه بر نژاد و ناسیونالیسم و حرفهایی که متأسفانه همهی دنیا با تکیه به آنها دور خودشان یک حصار میکشند، ثابت کنیم... نه! ما برای خودمان، عزت را بر اساس اعتقاد و ایمان توحیدی- که خاصیت و شاخصهی تفکر اسلامی است- و دل بستن به خدا و محبت به بندگان و خلایق الهی و لزوم خدمت به آنها قایلیم. هر ملتی ذخیرهای دارد. ملت ما هم ذخایر خیلی فراوانی دارد؛ ذخایر فرهنگی، پروندهی بسیار درخشان در صحنهی علم جهانی، در صحنهی سیاست جهانی، در صحنههای گوناگون. ما بنای فخرفروشی نداریم. اگر خوبی، برای خودت هستی؛ اگر پولداری، برای خودت هستی؛ اگر قدرتمندی، برای خودت هستی؛ ارتباطاتت با ما، ارتباطات و علایق انسان با انسان است. بنابراین، عزت یعنی تحمیل هیچکس را قبول نکردن. حکمت، یعنی حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچگونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هرآنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است، راه داد. همهچیز باید سنجیده باشد. آدم نباید هرچه به دهانش آمد، بگوید. باید ملاحظه کنیم که آیا این سخن با موازین منطق و خرد منطبق است، یا منطبق نیست. اگر منطبق نیست، آن را کنترل کنیم. باید حکیمانه برخورد کنیم. فقط در حرف زدن نیست؛ در معاشرتها و برخوردها هم باید حکیمانه برخورد کرد. البته حکمت، به معنای نگفتن نیست. بعضی میگویند حالا که حرف نسنجیده نباید زد، پس چرا باید حرف زد؟! گویی که هیچ کار سنجیده نمیشود کرد! نه، اگر گفتیم ما باید حکیمانه کار کنیم، معنایش این نیست که پس کار نکنیم، تماس نگیریم، حرکت نکنیم، حرف نزنیم، مبادا غیرحکیمانه درآید! مراد، مصلحت شخص من و شما نیست، که اگر ما این اقدام را کردیم، ممکن است برایمان گران تمام بشود. نه، گران هم که تمام بشود، مگر ما که هستیم؟ اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش؛ چه اهمیتی دارد؟ مصلحت، یعنی مصلحت انقلاب، و این مصلحت همهجانبه است؛ یعنی از رفتار شخصی ما شروع میشود. سخنرانی در دیدار با مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران 18/04/1370 |